جدول جو
جدول جو

معنی تجرع افتادن - جستجوی لغت در جدول جو

تجرع افتادن
نوشیده شدن. جرعه جرعه در گلو فرورفتن: چندانکه شربت مرگ تجرع افتد... (کلیله و دمنه)... و شربتهای تلخ که آنروز تجرع افتد واجب کند که محبت دنیا را بر دلها سرد کند. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِ تَ)
طلب کرده شدن: اگر در معالجت ایشان برای حسبت سعی پیوسته آید و صحت و... ایشان تحری افتد اندازۀ خیرات و مثوبات آن که تواند شناخت ؟ (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(تَ صَدْ دُ فَ دَ)
سر و کار پیدا کردن. حاجت افتادن:
شریف را به خسیسان رجوع می افتد
که برگ کاه بود داروی پریدن چشم.
صائب
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحری افتادن
تصویر تحری افتادن
طلب کردن
فرهنگ لغت هوشیار